سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در حقیقت، کسی تو را دوست دارد که برایت چاپلوسی نکند و کسی تو را می ستاید که [ستایش خود را] به گوش تو نرساند . [امام علی علیه السلام]
 
دو کاج

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده، دو کاج، روییدند

سالیان دراز، رهگذران
آن دو را چون دو دوست، می‌دیدند

روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه‌ی باد

یکی از کاج‌ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت: ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن

ریشه‌هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی
مردم‌آزار، از تو بیزارم

دور شو، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟

بینوا را سپس تکانی داد
یار بی‌رحم و بی‌محبت او

سیم‌ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط، دید آن روز
انتقال پیام، ممکن نیست

گشت عازم، گروه پی‌جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست

سیم‌بانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند

یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر، تکه‌تکه، بشکستند!

 

 

قلب
این هم نمونه ای از شعر که تو نت پیدا کردم

 

 

در  کنار  خطوط  سیم  پیام            خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان      دراز      رهگذران               آن دو را چون دو دوست میدیدند
یکی  از  روز های     پاییزی             زیر رگبار  و  تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید            خم شدو روی دیگری افتاد
گفت  ای  آشنا  ببخش   مرا            خوب درحال من تامل  کن
ریشه هایم زخاک بیرون است         چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه  گفت  با  نرمی          دوستی را نمی برم از یاد
شاید این  اتفاق  هم  روزی          ناگهان از برای من افتاد
مهربانی  بگوش  باد  رسید           باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی  ما  هم           کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه ی کاج ها فرو می ریخت       
دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد          ده ما نام یافت کاجستان


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط سید محمد حسینی 95/8/16:: 8:14 عصر     |     () نظر